دیانا | فیک
از ان طرف هیرو به دست چپی که در ارک دهکده ی شمشیر ساز ها اسیب دیده بود نگاهی کرد:«تانجیرو میگم...»
تانجیرو از عالم خیالاتش با صدای هیرو بیرون امد:«بله چیزی شده؟»
ناگهان قیافه ی پر استرس هیرو پر از شادی شده و به سمت تانجیرو برگشت:«هوم،به نظرت از کوفته برنجی ها خوششون میاد؟ امانه-سان و کاگایا-ساما رو میگم»
تانجیرو سری به معنای "بله" تکان داد و باز به عالم خیال خود برگشت
-پرش زمانی-
-عمارت اوایاشیکی-
همه منتظر کاگایا بودند،هیرو در جلوی ان ها نشسته بود که ناگهان صدای باز شدن در امد،زنی با موهای سفیدش به همراه دو فرزند خود وارد شد:«پوزش میتلبم بابت اینکه دیر رسیدم»
همه کمی خم شدند و امانه هم بر جای خود نشست:«بزرگ خاندانمون کاگایا اوبایاشیکی نتونستند حظور پیدا کنن پس من به جای ایشون حظور پیدا کردم، اینکه اینجا شما فراخونده شدید اینکه شرح حالی از وضعیت شیطان های رده بالا بدید،گفته شده که هیرو جان بعد خوردن اون شیطان تونسته کمی از اینده رو ببینه میتونی بگی اینده چطور بود؟»
هیرو نفس عمیقی کشید و تمام انرژی اش را جمع کرد،کدام یک اینده را بگوید؟ تمامی دیدن اینده دروغی برای نجات جان کانائو بود!
تانجیرو از عالم خیالاتش با صدای هیرو بیرون امد:«بله چیزی شده؟»
ناگهان قیافه ی پر استرس هیرو پر از شادی شده و به سمت تانجیرو برگشت:«هوم،به نظرت از کوفته برنجی ها خوششون میاد؟ امانه-سان و کاگایا-ساما رو میگم»
تانجیرو سری به معنای "بله" تکان داد و باز به عالم خیال خود برگشت
-پرش زمانی-
-عمارت اوایاشیکی-
همه منتظر کاگایا بودند،هیرو در جلوی ان ها نشسته بود که ناگهان صدای باز شدن در امد،زنی با موهای سفیدش به همراه دو فرزند خود وارد شد:«پوزش میتلبم بابت اینکه دیر رسیدم»
همه کمی خم شدند و امانه هم بر جای خود نشست:«بزرگ خاندانمون کاگایا اوبایاشیکی نتونستند حظور پیدا کنن پس من به جای ایشون حظور پیدا کردم، اینکه اینجا شما فراخونده شدید اینکه شرح حالی از وضعیت شیطان های رده بالا بدید،گفته شده که هیرو جان بعد خوردن اون شیطان تونسته کمی از اینده رو ببینه میتونی بگی اینده چطور بود؟»
هیرو نفس عمیقی کشید و تمام انرژی اش را جمع کرد،کدام یک اینده را بگوید؟ تمامی دیدن اینده دروغی برای نجات جان کانائو بود!
- ۳.۹k
- ۲۰ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط